دنیای مجــــــــــــــازی از محضر اللـّـــــه خارج نیست ..
حواسمان هست کلیک که می کنیم ..
ذکـــــــــــــر می گوییم ..!!؟
یا بیهوده میرانیــــــــــــم ..!!؟
یا که سکــــــــــــــــــــــوت کرده ایم
و به نظاره جنگ حسین(ع) نشسته ایـــــــــــــم !!!!!؟؟
... لبیک یا مَهــــــــــــــدی ...
برچسب ها: دنیای مجازی
متن کامل دومین وصیت نامه حاج حسین خرازی که 50 روز پیش از شهادتش تحریر شده است :
الهم انی اسئلک ان تملاء قلبی حبا لک و خشیة منک و تصدیقا بکتابک و ایمانا بک و خوفا منک و شوقا الیک یا ذالجلال و الاکرام حبب الی لقائک و احبب لقائی و اجعل لی فی لقائک الراحة و الفرج و الکرامة
قبلا چند کلمهای نوشته بودم فکر کنم تکمیلی چندکلمه دیگر باید بنویسم.
خدایا ! غلط کردم، استغفرالله، خدایا امان، امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال منکر و نکیر در روز محشر و قیامت. به فریادم برس.
خدایا !من دلشکسته و مضطرم. صاحب پیروزی و موفقیت تو را می دانم و بس، و بر تو توکل دارم.
خدایا ! تا زمان عملیات فاصله زیادی نیست خدایا به قول امام خمینی «تو فرمانده کل قوا هستی» ، خودت رزمندگانت را پیروز گردان و شر صدام و کفار را از سر مسلمین بکن.
خدایا ! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم.
خدایا ! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت، نصیب بهره مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم.
یا واسع المغفرة ، یا سبقت رحمتة غضبه از همسر خوب و ایثارگرم کمال تشکر و سپاسگذاری را دارم. انشاءالله که مرا می بخشی. الحمدالله اگر خداوند فرزندی لطف و کرم فرمود ، به سلامتی او را مهدی و زهرا اسم بگذار و از خوراک و طعام حلال و طیب به او بخوران و او را سرباز و طلبه امام زمان بار و تربیت کن که این خود هدیهای است به پیشگاه خداوند باری تعالی و کاهشی باشد از عذاب قبر و آخرت و قیامت.
می دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و زیاده روی کرده باشم . خلاصه برایم رد مظالم و آمرزش بخواهید.
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان
حسین خرازی 1365/10/1
برچسب ها: دومین وصیتنامه حاج حسین
متن کامل اولین وصیت نامه حاج حسین خرازی :
بسم الله الرحمن الرحیم من عبدالعاصی حسین خرازی،
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و اشهد ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله.
گواهی می دهم که ائمه معصومین گفتارشان بر ما حجت و امتثال امر و اطاعتشان واجب ، محبتشان به حکم حق لازم و پیروی آنها موجب نجات و مخالفتشان موجب عذاب و آنها امامان و شفعیان روز جزا هستند. انا لله و انا الیه راجعون. این جانب خود را لایق وصیت نمیدانم ولی بنابراین که وصیت بعد از رفتن هرکس راهنمای راه او و بیانگر هدف اوست من هم بر حکم وظیفه چند کلمه می نویسم. شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی ایران و رهبری و ولایت حضرت امام خمینی روحی له الفداه ، در عصر غیبت امام زمان (عج). از مردم می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند.
راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامه دهنده راه آنها باشیم.
آنهایی که
با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثـــــــــــار دادند.
با جهادشان درس مقـــــــــــــــاومت
و با رفتنشان درس عشـــــــــــــق به ما می آموختند.
از خانواده شهدا اسرا، مفقودین میخواهم که صبر پیشه کنند چرا که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم و انشاءالله انتقام این مظلومین را با مظلوم کربلا یکجا خواهیم گرفت. از خانواده معلولین و مجروحین می خواهم که با این عزیزان که برای اسلام رفتند و چنین شدند با صبر و حوصله و خوش اخلاقی برخورد کنند چرا که این عزیزان به خاطر بیماری و اینکه اکنون دستشان از انجام وظایفشان کوتاه شد احتیاج به مراقبت ومحبت بیشتری دارند. انشاءالله خداوند به شما اجر و صبر عنایت فرماید. دیگر اینکه فرزندان شهدا را فراموش نکنید آنها پدرانشان را به خاطر اسلام از دست دادهاند. در اسلام در مورد یتیمان سفارش زیادی شده است به خصوص یتیمی که فرزند شهید باشد ناگفته نماند که درست است که در مقابل هرکدام از اینها به شما اجری داده می شود ولی فراموش نکنیم که اینها همه به عنوان یک وظیفه است برای ما که مسلمانیم.
از تمام اقشار ملت، اعم از کسبه، اطبا مهندسین، علما و سپاهیان به عنوان یک فرد از اجتماع که حق بر گردنش هست تشکر میکنم و عرض میدارم که هرکدام از شما ممکن است در کار خودکمبودهایی حس کنید و مشکلاتی برای شما باشد. این جانب خواهشمند است که موقعیت اسلام و انقلاب و کشور را در نظر گرفته صبر بیشتری کنید و توجه داشته باشید که در مشکلات است که انسانها آزمایش میشوند. کاری نکنید که خدا نیاورد آن روزی را که شما در مقابل شهدا و خانواده محترمشان جوابی نداشته باشید که بدهید دیگر از مسئولین محترم و مردم حزب الله میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشاء و بی حجابی و... زدند در مقابل اینها ایستادگی کنند و با جدیت هرچه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
و توصیهام به مردم حزب الله و شهیدپرور اصفهان ، شهری که در جبهههای نبرد با دشمن و اقتصاد و دیگر امور خیر و صالح پیش قدم و حضور فعال و چشمگیر داشته است می خواهم که همچنان انقلابی و دوست داشتنی بمانند و قدر امام جمعه و نماینده ارزشمند حضرت امام حضرت آیت الله طاهری را بدانند که میدانند.
و اما پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید چرا که شما با زحمت زیاد ما را بزرگ کردید. با رنج زیاد وسایل راحتی و تحصیل ما را فراهم کردید. شما کسی هستید که در عظمت شما در قرآن خداوند فرمودند «و بالوالدین احسانا» یعنی به پدر و مادرتان نیکی کنید و یا آمده «و لا تقولو لهما اف...» به آنها اف نگویید با آنها روی ترش نکید حال اگر من در انجام وظایفم در مورد شما کوتاهی کردم شما ببخشید چرا که من فرزند شما و شما بزرگترید و مادرم شما برای من خیلی زحمت کشیدید. در حدیث داریم که «الجنة تحت اقدام الامهات» بهشت زیر پای مادران است. به خصوص شما مادری که درتمام احوال و اوقات مراقب اعمال و رفتار ما بودید.... مادر، حسینت را حلال کنو از تمام دوستان و آشنایان و اقوام برای من حلالیت بطلب.
اللهم اجعلنا من التوابین، اللهم جعلنا من الشاکرین، اللهم اجعلنا من المتقین، اللهم اجعلنا من المؤمنین ،
اللهم اجعلنا من الشهداء و احشر نامع الحسین و اصحاب الحسین، الحمدالله رب العالمین، اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.
حسین خرازی1364/11/17
*بسمه تعالی [....] در ضمن این حقیر سر تا پا تقصیر نماز و روزه (140 روز) صد و چهل روز بدهکارم. مقدار قابل توجهی مثلا ده یا 15هزار تومان پول رد مظالم بدهید. احیانا در مقابل کم کاریها و یا استفاده بی جا از وسایل بیتالمال سپاه لازم است. از همگی التماس دعــــــــا دارم.
برچسب ها: اولین وصیتنامه حاج حسین
ما با ولایـــــــــــت زنده ایـــــــــــم..
تا زنده ایم رزمنـــــــــــــــــده ایـــــــــــــــــــــــم ....
برچسب ها: شهادت، ولایت
" از خداوند درخواست شهادت کن "
اگر خداوند فرمود که:
لیاقت شهادت را نداری..
بگــــــــو:
مگر آنچه را که تا به حال به من داده ای لیاقتش را داشته ام؟
کدامین نعمتت را لایق بوده ام که حالا برای این لیاقت داشته باشم؟
مگر تو تا به حال در بذل نعمت هایت به لیاقت من نگاه می کردی؟
" شهادت " را هم به باقی داده هایت ببخش..
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
آمیـــــــــــــــــــن ...
برچسب ها: شهادت، درخواست شهادت
به امید روز وصـــــــــال
یااَباعَبدِاللّهِ یا حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الشَّهیدُیَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ
اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا وشفاعة الحسین فی الاخرة
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
بیایید یک لحظه عاشق شویم
جدا از تمام سلایق شویم
نه مال و نه شهوت، نه جاه و مقام
بیا فارغ از این علایق شویم
چو صیاد شیرازی و کاظمی
پرنده، پرستو، شقایق شویم
بیایید.. چون رهبر و مقتدا
دمی رهسپار مناطق شویم
به فکه درآییم و فتح المبین
کمی آشنا با حقایق شویم
بیـاد شهیـدان گـردان عشـق
به مقتل پُر از اشک و هِق هِق شویم
بیفتیم.. بر خاکشان لحظه ای
در آن لحظه مست دقایق شویم
بیا با دو دست علمدار عشق
هم آوا و همسو موافق شویم
وهب وار دل را به دریا زنیم
به امواج مستی چو قایق شویم
صحیفه، مهاجر، مخاطب، قلم
بیایید زین لحظه عاشق شویم..
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر شهیدان صلوات
عشق عاقل
در عملیات خیبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود.
حسین در اوج درگیری به محلی رسید که دشمن آتش بسیار زیادی روی آن نقطه میریخت. او به یاری رزمندگان شتافت که ناگهان خمپارهای در کنارش به فریاد نشست و او را از جا کند و با ورود جراحتی عمیق بر پیکر خستهاش، دست راست او قطع گردید.
در آن غوغای وانفسا، همهمهای بر پا شد. «خرازی مجروح شده! امیدی بر زنده ماندنش نیست.»
همه چیز مهیا گردید و پیکر زخم خورده او به بیمارستان یزد انتقال یافت. پس از بهبودی، رازی را برای مادرش بازگو کرد که هرگز به کس دیگری نگفت:
«حالم هر لحظه وخیمتر میشد تا اینکه یک شب، بین خواب و بیداری، یکی از ملائک مقرب درگاه الهی به سراغم آمد و پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی، یا قصد زنده ماندن داری؟» من گفتم: «فعلاً میل ماندن دارم تا با آخرین توان، به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم.»
به همین جهت او تا لحظه آخر، عنان اختیار بر گرفت و هرگز از وظیفهاش غافل نماند.
راوی:مادر شهید
شادی روح بلــــــــــــند دادش حسینم :
(¯`’•♥♥* اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ اَعْدائَهُمْ اَجْمَعین *♥♥•’´¯)
برچسب ها: خاطرات حاج حسین، عشق عاقل