سلام دادا حسیــــــــــــنم :)
دلم برا اینجا تنگ شده بودا
آخــــــــی ..... بعد از مدتها چقدر الان آرومم داداش ...
نمیدونم چرا .... فقط احساس سبکی میکنم ...
شـُـــــــــــکر ...
حاجی خییییییلی دوستت دارم بخدا ...
خیــــــــــــــلی مردی ...
داداش ، شبه جمعه ست و
از یه طرف امشب تو میری کربلا دست بوسی ارباب
( که ایندفعه دیگه تنها بری ..........
جونِ آبجی ، زینبتم ببر ...)
اما از یه طرفم امشب آقام میره مکه تا صبح برای فرج دعا میخونه :(
فدای آقام مَهدی بشم
( آه چه انتظار عجیبی ست ...
اینکه کسی شب تا صبح ...
قنوت بگیرد به انتظار خودش ... )
حالا میدونی چیه داداش حسین ...
از یه طرف اصلا دلم طاقت نمیاره کناره { آقام ، عزیزِ جانم ، مَهدی زهرا ، مولای همه روزهای بود و نبودم ، معشوقِ منه عاشق } ... نباشم
از یه طرف آرزوی کربلا رو دلمه
چیکار کنم ....
دادشی یه قولی بهم میدی ؟
اگه امشبم نتونستم باهات بیام پابوس ارباب ...
قول بده وقتی سید مَهدیمون اومد و اون وقت خواستید باهم برید کربلا
بیای منم ببری ...
باشه ؟
یه دستم تو دستای آقام ... یه دستم تو دستای تو
بریم به سمت حرم عشـــق ...
منتظر اون روز بی نظیر میمونم ......
التماس دعای فرج ...
برچسب ها: دلنوشته
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
اللهم الرزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
برچسب ها: خاطرات حاج حسین
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
به ســـــــــــــــــــــــــوی تـــو،
به شوق روی تــــــــــــــــــــــــــــــو
به طرف کوی تو سپیده دم آیم
مگر ترا جویم ،
بگـــــو کجائـــــــــــــــــی؟؟؟
***
نـــــِــــــــــشــــان تو گه از زمیــــــــن
گاهی ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ره تو می پویــــــــــــــم
بگـــــو کجائـــــــــــــــــی؟؟؟
***
کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جــــــــــویم،حدیث دل گویــــــــــم
بگـــــو کجائـــــــــــــــــی؟؟؟
***
بدست تو دادم دل پریشانم
دگر چه خواهی
فتاده ام از پا بگو که از جــــــــــانم
دگر چه خواهی
یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم اسیر کوی توام،به آرزوی توام
اگر تو را جویم،حدیث دل گویم
بگـــــو کجائـــــــــــــــــی؟؟؟
***
بدست تو دادم دل پریشـــــــــانم دگر چه خواهی؟
فتاده ام از پا بگو که از جانــــــــم دگر چه خواهی؟
اللهم الرزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
برچسب ها: به سوی تو
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
** حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) ::
ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.
ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید.
یا علی مدد.. التماس دعای فــــــــــــرج...
" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
(حضرت امام خمینی (ره)) ::
ـ بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همة مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نمودهاند .
ــ بسیج شجرة طیبّه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل و طراوات تعیین و حدیث عشق میدهد.
[.... ]
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
سلام و عرض ادب خدمت همه ی بسیجیان مخلص ....
روز بسیج و به همه شما بسیجیان انقلابی و همچنین بسیجیان،جنگجویان و فعالان جنگ نــــــــــــرم که مخلصانه فعالیت میکنید تبــــــــریک میگم... پایدار باشید و سربلند ..
شهیدان عزیز ما نمونه بارز و بهترین نمونه های بسیجیانی بودند که عاشقانه انقلاب را یاری کردند و به پیروزی رساندند ...
شادی روح بلند و سرافراز شهدای عزیز انقلابمون صلوات :
????????????????????????????????
{~•♥§♥ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ♥§♥•~}
????????????????????????????????
** بسیج لشکر مخلص خداست ... **
برچسب ها: بسیج و بسیجی
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
خوشا آنان که با عشق شهادت ................ به عشق روی حق ماندند و رفتند
به عشق آن شراب آسمانی ................ نماز عشق را خواندند و رفتند
****
خوشا عشق و خوشا شور و شهادت ................ خوشا دیدار یار با ملاحت
خوشا با ناله های عاشقانه ................ رسیدن بر کمال بی نهایت
****
خوشا در لحظه های عاشقانه .................. به عشق ناله های عارفانه
لباس بی لیاقت را دریدن ................... کمال بینهایت را خریدن
****
خوشا در صبح و شام با یار بودن .................. سحر با یاد او بیدار بودن
به هنگام شهادت در حریمش .................. هر آن دم لایق دیدار بودن
****
خوشا از جام آن ساقی کوثر .................. بنوشیم و شویم مجنون کوثر
اگر غافل شویم از محضر دوست ................... همانا می شویم محجوب کوثر
****
خوشا مست شراب پاک بودن .................. اسیر آن رخ دل چاک بودن
به صبح و وقت شام با یاد محبوب ................... به درگاهش ذلیل و خاک بودن
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیــــــــــار خوبی قرائت میکرد.
روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(علیه السلام) در بیابانهای خوزستان به سینهزنی و عزاداری میپرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کمنظیری داشت.
با همه مشکلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد.
قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میکرد
و میگفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه میکنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه میگفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل مینشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود.
نیمههای شب اغلب از آسایشگاه ها و محلهای استقرار نیروی لشکر سرکشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را کنترل میکرد.
گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او میکشید
................................................
عزیز دلمی داداشی جونم
همینه که همه عاشقت بودن و هستن ... فرمانده به این نازنینی رو مگه میشه دوست نداشت
ما رو که دیوونه خودت کردی حاجی ... حالا بیا و یه فکری کن به حال این دل دیوونه
" اللّهم عجّل لولیّک الفــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
. . . . . . .
دلتنگی ام را فقط اشکهای شبانه ام میدانند
که چه بی اراده از گونه هایم سر میخوردند..
ولی باز تنهایی را بیشتر دوست دارم
تنهاییی ای در دل شب...
تنهایی ای ... تنها با تو ای برادر شهیدم (حسین عزیزِ جانم)
تنهایی ای .... تنها با معبود بی همتا
تنهایی ای .... تنها با مولای هستی ام
ماه را که نظاره میکنم دلم میگیرد
دلم میسوزد برایش
او که حتی توان اشک ریختن هم ندارد برای تنهایی اش..
از ماه که میگذرم...
میبینم ماه من کس دیگری ست
ماه من : مَهــــــــدی
ماه من... : چگونه با تنهایی ات سر میکنی عشق من ..
چگونه بعد از این همه سال ..............
از برای تو جان از تنم برود مولا
مهدی ام من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته ی این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
برچسب ها: دلنوشته