موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهادت را پسندیدند و رفتند

 به امید روز وصـــــــــال

علمدار جبهه ها"شهید حاج حسین خرازی"

 

مردان آسمانی(مستند زندگی شهیــــد حاج حسیــــن خــــرازی)

 

خوشا آنان که با عزت ز گیتی

بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته بازار

شهادت را پسندیدند و رفتند


نشسته بودم روی خاک ریز. با دوربین آن طرف را می پاییدم. بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود. – آدم حسابی. بذار

نفس تازه کنم. گلوم خشک شد آخه. گلویم، دهانم، لب هام خشک شده بود. آفتاب مستقیم می تابید توی سرم. یک تویوتا

پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم« کیه یعنی؟» یکی از ماشین

پرید پایین. دور دست بود نمی دیدم. یک چیز هایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین. به نظرم گالن های آب بود. بقه ش هم جیره

ی غذایی بود لابد. گفتم «هر کی هستی خدا خیرت بده مردیم تو این گرما.» برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست

نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.....


آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.....


آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.....

آن روزهــــــا

همــــان حوالی سنگر،

با دل پاکشان که دعـــــا می کردند،


به سرعت می رفت بالا
    !!!!

این روزهـــــا
    .....

اوضاع دل هــــایمان را نمی دانم
   (!)

امــــا این را می دانم اگر آنهــــا واسطه باشند،


دعاهایمـــــان با همـــــان سرعت قدیمی می رود بالا
....  تا خودِ خــــــــــــدا...


+ نوشته شـــده در جمعه 93 فروردین 1 ساعــت ساعت 9:3 صبح تــوسط الهــــہ خـــــرّازے | نظر