موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اسراف نکنیم ....

حاج حسین حساسیت فوق العاده ای نسبت به مصرف بیت المال داشت . همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میکرد ....

خواهران حاج حسین بیایید قول دهیم ما هم به تبعیت از برادرمان ، اسراف نکنیم ....... برادرمان هر روز نگاهش به ماست ...

 



+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 آذر 19 ساعــت ساعت 12:48 صبح تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
حسین عارف .......

حاج حسین یک عارف بود .... 

همیشه با وضو بود...

نمازش توأم با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی شد ...

دقت زیادی در اجرای دستورات الهی داشت و بارها میگفت : سهل انگاری و سستی در اعمال عبادی تأثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد ....

همیشه به فرماندهان سفارش میکرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند....



+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 آذر 19 ساعــت ساعت 12:36 صبح تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
شهید خرازی به روایت شهید اوینی ....

 

وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند داده‏اند ، بگذری به «فرمانده» خواهی رسید به علمدار...

او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت .... چه می‏گویم ، چهره‏ی ریزنقش و خنده‏های دلنشینش نشانه‏ی بهتری است ... 

مواظب باش... آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می‏کنی.... اگر کسی او را نمی‏شناخت ، هرگز باور نمی‏کرد که با فرمانده‏ی لشگر امام حسین (ع) روبه‏رو است .... 

ما اهل دنیا از فرمانده‏ی لشگر همان تصویری را داریم  که در فیلم‏های سینمایی دیده‏ایم ... اما فرمانده‏های سپاه اسلام امروز همه‏ی ان معیارها را درهم ریخته‏اند .... 

حاج حسین را ببین . او را از آستین خالی دست راستش بشناس ... جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع .. آنان که درباره‏ی او سخن گفته‏اند بر دو خصلت او بیش از سایر خصلتهایش تأکید کرده‏اند: شجاعت و تدبیر ... 

حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت‏انگیز بود... اما می‏دانستیم که او کسی نیست که بیهوده دل به دریا زند .. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه‏ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است... وقتی خبردار شدیم دشمن با تمام نیرو اقدام به پاتک کرده ، راز وجود او را در خط مقدم دریافتیم ....

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 آذر 5 ساعــت ساعت 4:30 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
درد دل با داداشی .....

داداشی دلم خیلی گرفته امروز از صبح هیچکار نکردم نه این که کار نداشته باشم هاااااااااا چرا داداش اتفاقا خیلی هم سرم شلوغه همه کارام مونده اما داداشی چند وقتی شده وقتی دلم میگیره یک راست میام سراغ تو  تبسم  

داداش میدونم ناراحتی که کارهامو انجام نمیدم اما خب دیگه دلم گرفته دله دیگه میگیره ..... اما خدا نکنه داداش این دل من بگیره گریه‌آور   

داداش میدونی از چی دلم گرفته ..... الان برات میگم اما نکنه از حرفام گریه ات بگیره که ناراحت میشمااااااااااا بعئش ئیگه باهات درد دل نمیکنم ....

راستش این روزا که میرم از خونه بیرون دلم میگیره ترجیح میدم توی خونه بشینم و بیرون نرم ....... ای آقا داداش نمیدونی چه خبرههههههههههه توی این کوچه بازارهاااااااا جاتون خالی (نه خاتون که خالی نه ) همه چی رو به حراج گذاشتن تو این شلوغ بازاری که من دیدم همه چی پیدا میشه : تن ، نجابت ، حجب و حیا ، انسانیت ، شعور ، هوس (که دیگه نگو) ، دورغ و ریا ، دغلکاری، عشقهای آبکی و دروغین ، خیانت و ...... دیگه

داداشی ناراحت شدی نه ؟ حالا خوبه که هنوز همشو برات نگفتم .........

داداش دلم میگیره وقتی میبینم سیاه بازار شلوغتر از سپید بازاره ..... داداش نمیدونی چقدر راحت دروغ میگن ... اخه فکرشو بکن دروغ که گناهه این روزا مد شده به ارزش تبدیل شده هرکسی واسه منافع خودش دروغ میگه فکرشو بکن با خیلی راحت با دروغ با احساس دختر مردم بازی میکنن .... خیلی راحت تهمت میزنن ، خ راحت کلاهبرداری میکنن، خیلی راحت زورگیری میکنن ، خیلی راحت آدم میکشن ، خیلی اگر کار خوبی هم انجام میدن ریا میکنن .داداش نمیدونی چقدر دلم میگیره وقتی میبینم این همه جمعیت روز عاشرا سیا پوش میشن و واسه امام حسین عزاداری میکنن اما از روز بعد عاشورا دوباره همون سیاه بازار شلوغه ، داداش انگاری مردم چشمشون کور و گوششون کر شده ، دوباره همون کلاهبرداری ها و دروغها و دغلکاریها و خیانتها شروع میشه ...... داداش دلم میسوزه واسه مطلومیت امام حسین که واقعا مطلومه ببین آخه براش عزاداری میکنن بدون اینکه یام عاشورا رو بدونن بدون اینکه بدونن امام واسه چی شهید شده ... داداش خودت که دیگه ماشاالله استادمییییییییییییییی میدونی که امام حسین چرا با یزید بیعت نکرد چون در ملأعام گناه میکرد چون داهل دروغ و ریا و کثافتکاری بود ...... داداش اما حالا...... 

داداش دلم میگییره وقتی میبینم نجابت دختر رو میزارن رو حساب .....

داداش برام دعا کن دلم خیلی گرفته ....... خب چی میشه منم بیام ... البته نه جای شمااااااااااااا شما که خوش به سعادتت اما بخدا داداش از زمین و آدمهاش بدم اومده خیلی گناه زیاد شده گناه در ملأعام ..... حاج داداش دلتنگتم برام دعا کن ..... شما رفتین که ما تو آسایش زندگی کنن اما حالا با گناه آسایش رو گرفتن .....

داداشی منتظرتم ....

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 آذر 5 ساعــت ساعت 4:7 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر
دلم گرفته .....

برادرم دلم گرفته است ....

از چه؟

پرسیدن ندارد.....

از بغض کردن های سخت محض....

از دلتنگی های جنون وار.....

از دعاهای بی اجابت ...

کدام دعا؟؟؟؟

نمی دانی چقدر سخت است تصویرت را بدون صدایت هر شب نظاره کردن ......

ترس از ان دارم که پشت سنگینی یک بغض ، بدون دیدارت ..... خفه شوم......

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 92 آبان 29 ساعــت ساعت 9:56 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
دری از درهای بهشت ....

 

همراه سردار رفته بودیم اصفهان برای مأموریت. وقت برگشتن به تخت فولاد رفتیم. به گلزار شهدا که رسیدیم ، شهید احمد کاظمی گفت : بچه ها دوست دارید دری از دیهای بهشت را به شما نشان دهم ؟ گفتیم چه بهتر از این . سردار کفش هایش را در آورد و وارد گلزار شد و ما را یک راست بر سر مزار شهید خرازی برد و گفت : از این قبر مطهر ، دری به بهشت باز می شود. وقت فاتحه خواندن حال سردار دیدنی بود. ..... ده روز دیگر او نیز پرواز کرد و وصیت کرده بود که حتما در کنار شهید خرازی دفنش کنند .....

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 92 آبان 29 ساعــت ساعت 9:45 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
دل نوشته من با برادرم ......

برادرم ....

حسینم....

هنگام شهادتت 2 سال و چند ماه بیشتر نداشتم......

تو به جبهه رفتی تا من

در آغوش مادرم ، با خیال راحت ... شیر بنوشم.....

شهید شدی و من

سرگرم دغدغه های کودکی ام بودم.....

حسینم ..... تو رفتی به خاطر من.....

به خاطر تمام کودکان و مادران.....

به خاطر خدا.....

اما من تازه تو را یافته ام.......

و شرمسارم

از خودم....

اعمالم.....

بی توجهی ام.....

که چه دیر یافتمت .......

اما هنوز هم با مرامی.....

دیر یافتمت و چه زود پذیرفتی ام......

با همان لبخند زیبای همیشگی ات ، مرا پذیرفتی .....

چه شبی بود ان شب......

حسینم....

نه تنها نامت از حسین بود که اعمالت نیز حسین گونه بود و چون حسین فاطمه شهید شدی و اما من....

تنها نامم فرشته است......

خواهرت را دریاب.....


+ نوشته شـــده در شنبه 92 آبان 18 ساعــت ساعت 12:7 صبح تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر
سخنی از حاج حسین .....

اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین علیه السلام را در آغوش بگیریم، نباید کلامی و دعایی جز این داشته باشیم:

اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد ...


شهید حسین خرازی 1-10- 65

 

 


+ نوشته شـــده در جمعه 92 آبان 17 ساعــت ساعت 11:49 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
یا صاحب الزمان شرمنده ایم....

شیطان را دیده بود !!!نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…..... گفت: شیطان ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟؟؟؟؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…....... شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!!!!! گفت :شیطان به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی!!؟؟؟!!؟. گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم...دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟!!!!! شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند فرمود بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.&

از ماموریت که برگشت خوشحال بود پرسید : راستی فرمانده، گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟؟؟!؟؟؟؟ ابلیس جواب داد: امامِ اینها که بیاید روزگارِ ما سیاه خواهد شد......"" اینها که گناه میکنند،امامشان دیرتر می آید...""  ( بزرگترین ارتفاع برای سقوطِ مان ، افتادن از چشم و نگاهِ مهدیِ فاطمه "س" است. ) [ فدای آقایی که چهار گوشه ی قلبش شکسته است.......... حال و هوای زندگیتون و وجودتون امام زمانی.




+ نوشته شـــده در جمعه 92 آبان 17 ساعــت ساعت 11:35 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید
رأی حاج حسین در جبهه....

در تصویر زیر، شهید حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر 14 حضرت امام حسین(ع) که به خاطر دست قطع شده اش در میدان نبرد به ابوالفضل جبهه ها مشهور است، در حال شرکت در یکی از دوره های انتخابات در جبهه دیده می شود.


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 92 آبان 15 ساعــت ساعت 10:32 عصر تــوسط فرشتــــہ خـــــرّازے | نظر بدهید