" بِســــمِ ربـــــ الشُّهـَــــــداءِ وَ الصِّدّیقیــــــــــــن "
امروز دهم/اسفند ؛
سال روز آسمانی شدن شهیدی بود که با عکسش بیش از خودش آشناییـــــم !
(شهیـــــــد امیر حاج امینی)
چه آرام خوابیده ای رزمنده ...
ای شهید :
وقتی آنچه که سوز دل ، درددل ، وصیتنامه نامش نهادی ( و شاید به تعبیرِ من ؛ عاشقانه ای برای محبوب [محبوبِ دلها،معبودِ بی همتا] ) را خواندم
اشکهایم بر گونه هایم غلتید ...
, , , , , ,
, , , ,,
, , , , , , , ,
دیدی آخر خدا دلِ شکسته ات را خرید ...
دیدی چگونه عاشقت کرد و خود نیز عاشقت شد :
همانگونه که خدا خودش میگوید : " هرکه را عاشقش شوم او را میکشم (شهیدش میکنم) "
حال امروز : این دل های ماست که جامانده از قافله ی عشق برادر ...
خوشا شما شهیدان که پیوستید به این قافله و ............
ای کاش برای دلهای شسکته ی ما زمینیان نیز راهی به آسمان باشد ...
دعایمان کنید ای عاشقانِ پرگرفته تا آسمانِ بندگی ...
دعایمان کنید :"(
.
الهی حال که عاشقم کرده ای .. ادرکنی ..
دریاب :"(
* وصیتنامه شهیـــــــد امیر حــــــاج امیــــــنی *
از شما خواش می کنم و می خواهم همیشه چند موضوع را در مد نظر داشته باشید:
هرگز دروغ نگویید
زود قضاوت نکنید
گذشت و ایثار داشته باشید
خوشرو و خوش برخورد باشید
صبور و مقاوم باشید و اینکه جبهه ها را پر نگه دارید.
دست نوشته ای از شهید امیر حاج امینی:
سلام بر خـــــــــدا و شهیـــــــدان ، خدا و بندگان پـــــــــــاک و مخلــــــــــــص او.
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:
خدایا! عاشقــــــــــم کن.
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛
جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی نمی شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من!
اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است.
خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حـــ ــســـ ـــیـــ ـــن!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان!
ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛
زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛
ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.
.
.
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید،
اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.
یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر
هر چند نیَم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دل ریش نگر
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛
زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید
و با او آشتــــــــــــــی کنید؛
زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است.
فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛
دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛
دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛
ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛
هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد.
بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....
......
شنبه 65/4/7
ساعت 5 بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، امیر حاجی امینی
برچسب ها: دلنوشته، وصیتنامه شهدا، شهید امیر حاج امینی