. . . . . . .
دلتنگی ام را فقط اشکهای شبانه ام میدانند
که چه بی اراده از گونه هایم سر میخوردند..
ولی باز تنهایی را بیشتر دوست دارم
تنهاییی ای در دل شب...
تنهایی ای ... تنها با تو ای برادر شهیدم (حسین عزیزِ جانم)
تنهایی ای .... تنها با معبود بی همتا
تنهایی ای .... تنها با مولای هستی ام
ماه را که نظاره میکنم دلم میگیرد
دلم میسوزد برایش
او که حتی توان اشک ریختن هم ندارد برای تنهایی اش..
از ماه که میگذرم...
میبینم ماه من کس دیگری ست
ماه من : مَهــــــــدی
ماه من... : چگونه با تنهایی ات سر میکنی عشق من ..
چگونه بعد از این همه سال ..............
از برای تو جان از تنم برود مولا
مهدی ام من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته ی این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
برچسب ها: دلنوشته
