"بِسمِ رَبِّ الشُّــــــــــــــــهَداءِ والصِّدیّقین ... "
ســـــــلام حاجی داداش ...
عیدت مبارک حاج حسینم ...
شیعه ی حقیقیِ عــــــــــلی ...
افتخارِ عـــــــــــــــلی ...
قهرمانِ عــــــلی ...
حسیـنِ علی ...
دیروز خیلی سعی کردم لااقل تظاهر به شاد بودن کنم نمیدونم چقدر موفق بودم
اما خب تو خودت بهتر از دل من خبر داری .. [ دل کوچیکی که تو دستای تو داره شکل میگیره ]
حاجی دل منو کجاها داری میبری ...!!! این راهی که جلو روم گذاشتی راه آسمونه؟؟؟ آره ..؟؟
آره خودم دلمو دادم دستت
ولی ........
آخه اینهمه عشقای به این بزرگی رو کجای قلب کوچیک من میخوای جا بدی ..!!!
از عشق به خودت شروع کردی.. حالا...........
پس برنامه داشتی از اینکه اومدی نشستی توو خونه دلم هان ...!!
اصلا باشه هر چی تو بگی ...ولی
پس ... من آسمون میخوام ...
میخوام زیـــــــــنبت باشم ...
میدونم خیــــــــلی سخته... ولی حسینم باش و کمکم کن تا زینبی بشم ...
قبـــــــــــــــــــــول.. ؟؟؟؟؟
این جوری نگام نکن ... چطور تو حسینی بشی... ء
اون وقت من با وجود تو و تمام این عشقایی که دونه دونه داری توو دلم میکاری نخوام که زینبی بشم...!!ء
بایــــــــد کمکم کنی
اگه به عنوان خواهر نــداشته ی خودت قبولم کردی باید کمکم کنی تا لیاقت خواهریتو داشته باشم
خودت باید کمکم کنی تا جای آبجی نداشته تو برات پر کنم
جز زیـــنب لایق حسیـــــــــــــن نیست
بذار اگه این دنیا زینب صدام نمیزنن اون دنیا بهم بگن زینب ... قبول... ؟؟؟
..................
ای وای ببخش داداشی اومده بودم فقط عیدو بهت تبریک بگم.. ولی انگار دلم طاقت نیاورد ..
یاعلی داداشم ...
التماس دعای فــــــــــــرج مولامون