" بِسمِ رَبِّ الشُّــــــــــــــــهَداءِ والصِّدیّقین ... "
بازم مُحـــَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَّرم
مَـــــــــــــــــهدی میزنه سیــــــنه
درد دله من ایـــــــــــنه
اشــکای سکیـنه
بازم مُحـــَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَّرم
مَـــــــهدی میزنه فریـــــااااد
عبّاس رو زمین افتـاد
چشماش نمی بیـه
مُحـــَــــــــــــــــــــــــــــَّرررم
اونکه مــــَــــــــــــــــــــــــــــــرده
ایشــــــااااالله بر میگرده
محرّم دیــوونم کرده
مُحـــَـــــــــــــــــــــــــــــــــَّرم
اونکه آقـــــــــــــــــــــــــــاست
مُحـــَـــــــــــــــــــــــــَّرم
خیــــلی تنهااااست
میخونه روضه ی عبـّــاس
برچسب ها: بــــازم محـرم
" بِسمِ رَبِّ الشُّــــــــــــــــهَداءِ والصِّدیّقین ... "
بازم ُمحــــــَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَّرم
باز روضه ی چشــــــــــــــــــــــــــماتون
باز مرثیه ی بـــــــــــــــــــــارون
باز گریه ی زهــــــــرااااااااا
بازم مُحـــَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَّرم
بیچارگی زیــــــــــــــــــــــــــــــــنب
آوارگی زینــــــــــــــــــــــب
سرگشته ی سحـراااا
یـــــــــــــ
ـــــــــا
حسیــــــــــــــــــــــــن
برچسب ها: بــــازم محـرم
بیست ساعت قبل رفتنش بود. سرش را گذاشته بود.
روی کتف بیدستش.
- من توی این عملیات شهید میشوم.
- آن وقت اسم بچهات را چی بگذارند؟
- مهدی
پدر شهید را بغل کرد. پدر پیشانی حسین را بوسید. حسین رفت طرف سنگر.
انفجار همه جا را با خاک یکسان کرد. ترکش از پشت بدنش وارد شده بود و از جلو زده بود بیرون. قلبش دیگر تحمل ماندن نداشت. متلاشی شد.
پیرمرد دوید طرفش هنوز گرمای آغوشش را حس میکرد.
چندلحظه قبل خودش ضربانهای این قلب را شنیده بود.
فریاد وای حسین کشته شد بچه ها بالا بود.
تابوت روی دستهایشان آنقدر سنگینی کرد که شکست.
کفن بیتابوت حسین شوری برپا کرده بود
یک لشکر، از چه چیز میتواند بیشتر روحیه بگیرد
وقتی فرماندهاش، مکبّر نماز جماعتش میشود
«به من گفته بود تا زنده هست جایی نقل نکنم .
حسین گفت:
وقتی دستم قطع شد ، درد نگرفت؛
یک حال خوشی به من دست داد؛
حال پرواز
صدایی از ملکوت به من گفت :
حسین آقا می آیی یا می مانی ؟
با خودم گفتم می خواهم هنوز بجنگم ، خمینی تنهاست ، من سرباز اویم ، هنوز جنگ تمام نشده .
در همین حالات بودم که افتادم زمین. درد به تمام تنم سرایت کرد و در بدنم پیچید.»
"بِسمِ رَبِّ الشُّــــــــــــــــهَداءِ والصِّدیّقین ... "
اول سلام به داداش حسین عزیزم
دوم سلام به همه شما دوستدارن حاج حسین
شاید بدونید که حاج حسین دوتا وصیتنامه داره
اگه خدا بخواد و حاجی اجازه بده قصد دارم هر دفعه یه قسمت کوچیکی از وصیتنامه ش رو به صورت پوستر طراحی کنم بذارم رو وب
فکنم هرچیزی به تصویر کشیده بشه بهتر توو ذهنها میمونه
انشااله که خوب از آب در بیاد اگه هم خوب نبود ایشالله حاجی میبخشه و کمکم میکنه که پوستر بعدی بهتر بشه انشالله... و همینطور با کمکهای شما که با نظرات کارشناسانه تون ایراداتشو بهم بگید ... ممنون
البته میدونم که این ایراد زیاد داره خودم هم بعضی مشکلاتش رو میدونم انشالله برای دفعات بعد ایرادات رو بر طرف میکنم اگه انتقادی داشتید حتما بگید ... تشکر
برای دیدن پوستر در ابعاد بزرگتر بر روی تصویر کلیک کنید یا اینجا کلیک کنید...
** فرازی از اولین وصتنامه شهید حاج حسین خرازی (ابالفضل جبهه ها) **
در تاریخ: 64/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم من عبدالعاصی حسین خرازی،
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و اشهد ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله.
[... ]
[ادامه ی اولین قسمت از اولین وصیت نامه ی حاج حسین در ادامه مطلب.... ]
یاعلی مدد
التماس دعای فرج ...
" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
با کدام پا در برابرت زانو بزنم؟!
با کدام چشم شرمندگی را وصله ی پارگی پوتینت کنم...
با کدام دست ...
آه ... گفتم دست !
آستینت در باد می رقصد و به واژه های من می خندد
چه واژه های خالی و پوچی !
نمی دانم من کلمات را فریب داده ام یا کلمات مرا ؟!
نمی دانم ...
عشق و مردانگی ...
صداقت و رفاقت ...
" شجاعت و تدبیر " ...
مرگ و جاودانگی ...
و کوله پشتی پر از ستاره ...
چطور این همه را با یک دست .... با یک دست
برداشتی و رفتی ؟!
... گویند که دعای شلمچه نشانه ی استجابت است
حاج حسین ! ستاره آسمان شلمچه !
ما را دریــــاب...
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمیشد. او معتقد بود: هرچه میکشین و هرچه که به سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. دقت فوقالعادهای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان میآورد که: سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد. دائماً به فرماندهان ردههای تابعه سفارش میکرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند. همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجیها، خاکی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بیپیرایگی از ویژگیهای او بود.
نام عملیات |
تاریخ عملیات |
مسوولیت شهید |
|
1 |
ثامن الائمه | 05 /07/1360 |
فرماندهی محور |
2 |
طریق القدس | 08 /09/1360 |
فرماندهی محور |
3 |
فتح المبین | 02 /01/1361 |
فرماندهی تیپ امام حسین (ع) |
4 |
بیت المقدس | 10 /02/1361 |
فرماندهی تیپ امام حسین (ع) |
5 |
رمضان | 23 /04/1361 |
معاونت عملیات سپاه سوم |
6 |
محرم | 10 /08/1361 |
معاونت عملیات سپاه سوم |
7 |
والفجر مقدماتی | 17 /11/1361 |
معاونت عملیات سپاه سوم |
8 |
والفجر 1 | 21 /01/1362 |
معاونت عملیات سپاه سوم |
9 |
والفجر 2 | 29/04/1362 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
10 |
والفجر 3 | 07/05/1362 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
11 |
والفجر 4 | 27/07/1362 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
12 |
خیبر | 03/12/1362 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
13 |
بدر | 19/12/1363 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
14 |
والفجر 8 | 20/11/1364 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
15 |
کربلای 4 | 03/10/1365 |
فرمانده لشگر امام حسین (ع) |
