همراه سردار رفته بودیم اصفهان برای مأموریت. وقت برگشتن به تخت فولاد رفتیم. به گلزار شهدا که رسیدیم ، شهید احمد کاظمی گفت : بچه ها دوست دارید دری از دیهای بهشت را به شما نشان دهم ؟ گفتیم چه بهتر از این . سردار کفش هایش را در آورد و وارد گلزار شد و ما را یک راست بر سر مزار شهید خرازی برد و گفت : از این قبر مطهر ، دری به بهشت باز می شود. وقت فاتحه خواندن حال سردار دیدنی بود. ..... ده روز دیگر او نیز پرواز کرد و وصیت کرده بود که حتما در کنار شهید خرازی دفنش کنند .....
سلام حاجی جون
دلم خیلی برات تنگ شده.دیشب کلی با عکست حرف زدم
یه مدت پیش واسطت کردم واسه.....نشونه های خیلی خوبی ازت گرفتم«عالی بود»
الان بیشتر احتیاج دارم به کمکت(با این کار یک نفر به رفقات اضافه میشن چون میگم کار شماس)
پنج شنبه شبها که پیش ابا عبدالله هستید یادت به ما هم باشه.
دوست دارم این بار رسم خواهر برادری بینمون باشه ،حالا هرکاری کردی واسه خواهرت انجام دادی....
امروز منتظر نشونتم حاجی جون
تورو به راهی که رفتی قسم ناامیدم نکن!!!!!!
بگذار بار بعدبا ایمانی قوی تر صدات کنم
بدونم صدامو میشنوی....
هوامو داری....
تنهام نمیگذاری....
منتظرم حاج حسیــــــن،مرد آسمانی
منتظر دعاهای زیبات
بعد نوشت:چقدر زیباست حس حضور یک د و س ت ،همیشه درکنــــــارت
حسی که با هیچ چیز قابل تعویض نیست
صل الله علیک یا ابا عبدالله
میگویند: عناصر اصلی چهار تا هستند,
آب
اتش
خاک
هوا
خوب که فکر می کنم می بینم درسته
آبــی که از تو دریغ کردند,
اتشــی که به خیمه گاهت انداختند,
خاکــی که شد محل سجده ی ما,
و هوایــی که عمریست در دلها انداخته ای...!!!
ترکیب این چهار تا شد"کــــــــربــــــــلا"
جنگ را فراموش نکنی

او که ایام زندگیاش را دائماً در جبهه سپری کرده بود اینک بانویی پارسا را به همسری برمیگزید. مراسم عقد آنها در حضور رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) برگزار شد. لباس دامادی او پیراهن سبز سپاه بود. دوستانش به میمنت آن شب فرخنده یک قبضه تیربار گرنیوف را به همراه 30 فشنگ، کادو کرده و به وی هدیه دادند و بر روی آن چنین نوشتند:
«جنگ را فراموش نکنی!» فردا صبح حسین تیربار را به پادگان بازگرداند و به اسلحهخانه تحویل داد و با تکیه بر وجود شیرزنی که شریک زندگی او شده بود به جبهه بازگشت.
سلام بر مرد آسمانی
صل الله علیک یا مولای یا ابا عبدالله
خاکستر وجود مرا گر دهند به باد
از اشتیاق رو به ره کربلا کند...
التماس دعا
برادرم ....
حسینم....
هنگام شهادتت 2 سال و چند ماه بیشتر نداشتم......
تو به جبهه رفتی تا من
در آغوش مادرم ، با خیال راحت ... شیر بنوشم.....
شهید شدی و من
سرگرم دغدغه های کودکی ام بودم.....
حسینم ..... تو رفتی به خاطر من.....
به خاطر تمام کودکان و مادران.....
به خاطر خدا.....
اما من تازه تو را یافته ام.......
و شرمسارم
از خودم....
اعمالم.....
بی توجهی ام.....
که چه دیر یافتمت .......
اما هنوز هم با مرامی.....
دیر یافتمت و چه زود پذیرفتی ام......
با همان لبخند زیبای همیشگی ات ، مرا پذیرفتی .....
چه شبی بود ان شب......
حسینم....
نه تنها نامت از حسین بود که اعمالت نیز حسین گونه بود و چون حسین فاطمه شهید شدی و اما من....
تنها نامم فرشته است......
خواهرت را دریاب.....
اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین علیه السلام را در آغوش بگیریم، نباید کلامی و دعایی جز این داشته باشیم:
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد ...
شهید حسین خرازی 1-10- 65
شیطان را دیده بود !!!نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…..... گفت: شیطان ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟؟؟؟؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…....... شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!!!!! گفت :شیطان به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی!!؟؟؟!!؟. گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم...دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟!!!!! شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند فرمود بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.&
از ماموریت که برگشت خوشحال بود پرسید : راستی فرمانده، گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟؟؟!؟؟؟؟ ابلیس جواب داد: امامِ اینها که بیاید روزگارِ ما سیاه خواهد شد......"" اینها که گناه میکنند،امامشان دیرتر می آید..."" ( بزرگترین ارتفاع برای سقوطِ مان ، افتادن از چشم و نگاهِ مهدیِ فاطمه "س" است. ) [ فدای آقایی که چهار گوشه ی قلبش شکسته است.......... حال و هوای زندگیتون و وجودتون امام زمانی.
" بِسمِ رَبّ المـَــــــــهدی ..."
عصر یک جمعه ی دلگیر ...
عصر یک جمعهء دلگیر،
دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
و چرا هیچ کسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و
غم عشق به پایان نرسیده است.؟!
[.... ]
" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
" بِسمِ رَبِّ الشــُّــــــهَداءِ وَ الصِّـــدیّقین ... "
* سوم محرم الحرام :
1. نامه امام حسین(علیه السلام) براى اهل کوفه
2. ورود عمر بن سعد به کربلا
[... ]
یا علی مدد ... در پناه حق..
التماس دعای فــــــــــــــــــرج ...
" اللّهم عجّل لولیّک الفــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... "
